هاناهانا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

هانا نبض زندگي ما

يك ماهگي

1393/8/18 9:7
نویسنده : مامان
133 بازدید
اشتراک گذاری

وقتي براي آخرين بار رفتم پيش خانم دكتر لالوها و اون بهم گفت جمعه  صبح 18 مهرماه برو بيمارستان پاستور بستري شو واسه عمل، يه حس عجيبي اومد سراغم كه تا حالا تجربشو نداشتم از يه طرف خيلي خوشحال شدم كه دوران انتظار به سر مياد و تورو تو آغوشم لمس ميكنم و از يه طرفم دلهره و ترس از عمل اومد سراغم.

اون شب تا صبح نخوابيدم تا بالاخره سپيده دم روز موعود طلوع كرد و من و بابايي به اتفاق ماماني و مانا جون راهي بيمارستان شديم.

و تو قشنگترين اتفاق زندگيم در ساعت 11:20 دقيقه صبح با وزن 3190 كيلوگرم و قد 53 سانتيمتر پا به دنياي بابا و مامان گذاشتي تا خوشبختيشونو صد چندان كني.

اينم اولين عكست تو بيمارستان بغل مامان

 

دوست ندارم تو وبلاگت از خاطره هاي بد برات بنويسم ولي تو دنيا تا لحظه هاي سخت نباشه لحظه هاي شيرين معنا پيدا نميكنه.

روز سوم تولدت زردي گرفتي و تو بيمارستان قدس به مدت 2 شب بستري شدي.

اونجا بود كه براي اولين بار درك كردم حس مادر به فرزندش چقدر عميقه و يه خار كوچيك به پاي اون مثل يه خنجره به قلب مامان و باباس

البته بابايي خيلي سعي ميكرد خونسرد باشه و منو دلداري بده ولي اوضاع خودشم عينه من بود چشمک

 

اينم چندتا عكسه ديگه از يك ماهگيت عروسك نازم

 

 

 

 

و اينم عكس حسن ختام ، اولين ماهگرد نفس مامان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)